شمالِ سرزمینم غرقِ در خون و آتش
جنوبَش در مَصافِ مُنادیانِ ظلمتی 1400 ساله
غروبَش مملو از گرد و غبارِ تُرک تازیهایِ تازیانی بَربَر مَنش
سکوتی معنا دار شرقَش را به خواب کشانیده
در سرزمین من یلدایِ مقاومت خانه کرده
یلدایِ درد ، یلدایِ فریاد ، یلدایِ دادخواهی،یلدایِ یلداها
اینجا کوردستان است ، مادرِ یلداهایِ بیشُمار
چه بسیارند یلداهایی سربه دار
اینجا کوردستان است
سرزمین یلداها ...
.
.
(و.کمالی)