کوردێ لوڕیم

مرکزی برای احیای هویت راستین

کوردێ لوڕیم

مرکزی برای احیای هویت راستین

" حُباب " - وحید کمالی

بسیارت گفت که چگونه است !

چگونه اش را به چه فهمیدی ؟ 
ادامه مطلب ...

" دیازپام " ! - وحید کمالی

داشت جلو هممون  می آمد و می رفت ، بی تابی از سر و صورتش می بارید ، چهره اش برافروخته شده بود، گاهی سرش رو می کرد توی دستاش و  با فشار سعی می کرد خودشو آرام کنه ، خانومش یکی دوبار با لحنی آمیخته با کنایه بهش گفت : بفرما بشین آ حسین ؛

چایی میل داری ؟ 

ادامه مطلب ...

خیس سوم ...! - وحید کمالی

بهش گفتم امروز بارون شدیدی اومد و منم داشتم توی خیابون رانندگی میکردم .

یه دفعه هوس خیس شدن کردم !

ماشین رو کشیدم کنار جاده و رفتم زیر بارون ...احساسم رو که ازش گرفتم اومدم نشستم تو ماشین دوباره ....

گفتم راستی تا حالا خیس خیس شدی ؟

گفت آره چطور ؟  ادامه مطلب ...

" توبه ملی " ! -- وحید کمالی

کمی دلهره داشتم ، نه به خاطر اینکه چی بنویسم بلکه به خاطر اینکه چطور بنویسم ؟!

چون فکر می کنم فضایی که من و امثال من درش زندگی می کنیم بی شباهت به خیالبافی ها در مورد عالم برزخ نیستش ! تو این فضا یه روز بزرگی یه روز کوچیک ، یه روز قهرمانی یه روز بُزدل ، یه روز سردار ملی هستی و یه روز خائن به ملت   ادامه مطلب ...

" هویتی نانوشته ! " - وحید کمالی

گفت : فایده نداره بلند شو بریم ؛ گفتم : کجا ؟

گفت: اداره پناهندگان سلیمانیه دیگه !

گفتم: واسه چی ؟

گفت : تا اسمتو بنویسیم کارت پناهندگی بهت بدن

برق از چشام زد بیرون !

گفتم : مگه اینجا کوردستان نیست ؟!  ادامه مطلب ...